|
|
نوشته شده در 17 ارديبهشت 1395
بازدید : 503
نویسنده : آرمان حسيني
|
|
شب که در خلوت اندیشه تمنّای تو بود گل داغ دل من انجمن آرای تو بودجلوه در آینه ام پرتو رخسار تو داشت سینه اتشکدۀ حسن دل ارای تو بودمژه بر هم نزدم آینه سان در همه عمر بس که در دیدۀ من ذوق تماشای تو بودصید آهونِگهان غمزۀ غمّازِ تو کرددام جادوصفتان زلف چلیپای تو بودعشق سر کش اثر از حسن گلو سوز تو داشتداغ حسرت گلی از دامن صحرای تو بودکفر و دین را به کسی فتنۀ چشمت نگداشتدر سواد حرم و بتکده غوغای تو بودباده در ساغر دل نرگس مخمور تو ریختمستی ما همه از جام مصفّای تو بودگُل باغ نظرم غنچۀ سیراب تو شدسرو بُستان دلم قامت رعنای تو بودگوهر عاشق سرگشته و معشوق یکی استدر حقیقت من و ما موجۀ دریای تو بودنشئه ها داشت، حزین سجدۀ مستانه تودُرد میخانه مگر خاک مصلّای تو بود؟ حزین لاهیجی
|
|
|